ایمانِ کافر
برای این که بت پرست نباشی، کافی نیست که بت ها را شکسته باشی؛ بایستی خویِ بت پرستی را ترک گفته باشی. نیچه

Sunday, March 02, 2003

تحريف قرآن(قسمت دوم)
يكي ديگر از انواع تحريف، تفسيرِ به رای است.
يعني نظرِ گوينده را طور ديگر تاويل كنيم. مثلا اگر كسي به شما بگويد: «خوب نيستم» و شما بعدا بگویيد: «او آدم خوبي نیست و خودش هم همين را قبول دارد و گفته من خوب نيستم»؛ ولي منظور گوينده اين بوده كه حالم خوب نيست.
قرآن از اين نظر، بسيار آسيب پذير است و هر كسي ميتواند آن را به نفعِ خود تفسير كند.

فردی بنام ابوجندل که در زمانِ جوانی به محمد ايمان آورده بود، در زمان عمر شراب نوش جان می کند؛ ولی شربِ خمرِ او لو می رود و عمر حکم می کند بايد شلاق بخورد. ولی اين مسلمانِ مسلط به قرآن، به اين حکم اعتراض می کند و به آيه 93 سوره مائده اشاره می کند که: «بر کسانی که ايمان آورده و نيکوکارند اگر مومن و پرهيز گار باشند بر آنچه می خورند گناهی نيست»

البته عمر اين تفسير که « پس مسلمانان بنا به اين آيه هر چه بخواهند از جمله شراب ومشروبات الکلی می توانند بنوشند» را نمی پذيرد، و ابوجندل را شلاق می زند .

البته موضوع تحريف قرآن (تفسير به رای ) در زمان محمد نيز مشکل ساز می شده. به طوری که محمد را مجبور به تهديدمی نماید: «من فسر القرآن برايه فليبو مقعده من النهار = هر که قرآن را به رأی خود تفسير کند، جايگاهش در جهنم است»

اما من چند سوال دارم:

اگر قرآن کلام خداست چرا به زبانی گفته شده است که همه بتوانند آن را به هرگونه که دوست دارند تفسير کنند؟(قابل توجهِ طرفدارانِ کامل بودنِ زبانِ عربی) و چرا آن قدر دو پهلو است که حتا خودِ علمای اسلامی، زمان زيادی از عمر شريف و پر برکت خود را، صرف ياد گيری نحوه تفسير آن می کنند و در مورد فهم قرآن و تفسير آن می گويند: «اگر کسی بخواهد قرآن را درست بفهمد بايد شان نزول و متشابه و محکم و ناسخ و منسوخ و دهها موضوع ديگر را ياد بگيرد».
نکته ی جالب توجه اين است که هنگامی به تفسيرهایِ قرآن که توسط کسانی که ساليان عمر خود را برای ياد گيریِ اين علوم صرف کر ده اند، مراجعه می کنيد، می بينيد که آنها تفسيرهای مختلفی از قرآن می کنند و معلوم نيست کدام تفسير همان است که گوينده می خواسته بگويد .

پس بی خود ايراد نگيرم که چرا توصيه شده قرآن را بايد به زبان عربی بخوانيم دليل اين است که فهم قرآن در حد عوام نيست و مردم عادی چه کار به معنی و تفسير قران دارند؟

در اکثر توصيه های ملا ها اين آمده که قرآن را بخوانيد و ثوابتان را ببريد و تفسير آن را به ما بسپاريد. زيرا تفسير قرآن، علم می خواهد و کارِ هر کسی نيست .اين چه کتابِ آسمانی است که فقط عده ی خاصی می توانند آن را بخوانند و تفسير کنند؛ و بقيه بايد به دهان آنها نگاه کنند و حق اظهار نظر هم نداشته باشند. آيا بنظر نمی آيد که اين دکانی است که توسط عده ای فريبکار برای اغفال مردمان ساده لوح به کار می رود؟ اين موضوع ياد آور قرون وسطی است در آن زمان هيچ فردِ عادی، حق نداشته کتاب مقدس را بخواند و حتی داشتن کتابِ مقدس جرم بوده است.
اگر قران کتابی کامل و جامع و فراگیر است، همه بايد آن را بخوانند و بفهمند .
البته نظر خود من هم همين است. قرآن، خود به تنهايي گويا است، و با مراجعه به آن می توان به عمقِ کلاه برداری ای که قرنهاست بر سر مسلمانان درجه دو رفته، پی برد .
اين چه اصرار مشکوکی است که برای تفسير قرآن وجود دارد ؟
اگر به منابع اسلامی نگاه کنيد هزاران کتاب در مورد فهم قرآن نوشته شده که موضوع بسياری از این کتاب ها، تفسيرِ قرآن است.
آيا همين موضوع به سادگی نشان دهنده ی ناتوانی قرآن در بيان مقصود خود نيست که انسانهای بيشماری را مجبور به تفسير آن می کند؟ يادم می آيد که قديمها در همسايگی ما کودکی وجود داشت که مبتلا به سندرم داون بود و فقط مادرش سخنان نامفهوم او را می فهميد.و بايد سخنان اين کودک ناقص الخلقه را تفسير می کرد...
برگرفته از «اسـلـام و قـرآن»


********************************************************

» خانه